معنی حمایت و طرفداری
حل جدول
هواداری
طرفداری و حمایت
جانب داری
طرفداری
هواداری، حمایت
تعصب
حمایت
طرفداری
هواداری، حمایت
طرفداری
لغت نامه دهخدا
طرفداری. [طَرَ دا] (حامص مرکب) جانب داری. حمایت. (آنندراج).
حمایت
حمایت.[ح ِ ی َ] (ع اِمص) حمایه. نگاهبانی. پناه. پشتی. برنایشتی. هویه. دستگیری. حفاظت. یاری. نصرت. اعانت. تقویت. (ناظم الاطباء). هواداری. طرفداری. نگاهداشت. نگاهداری. پشتی. (یادداشت مرحوم دهخدا):
تو داوری و ما همه مظلوم روزگار
مظلوم در حمایت داور نکوتر است.
خاقانی.
در حرم دین بحمایت گریز
تا رهی از کشمکش رستخیز.
نظامی.
من در پناه لطف تو خواهم گریختن
فردا که هر کسی رود اندر حمایتی.
سعدی.
- حمایت دادن، پناه دادن و دستگیری کردن و برنایشتی نمودن و یاری دادن. (ناظم الاطباء).
- حمایت شکستن:
اندر حمایتی تو ز پیغمبر خدای
مشکن حمایتش که بزرگست حشمتش.
ناصرخسرو.
- حمایت کردن، پشتی کردن و دستگیری نمودن و برنایشتی کردن و حفظ کردن و یاری کردن و اعانت نمودن و تقویت کردن. (ناظم الاطباء): زیان رسیده را تفقد فرماید و حمایت کند. (گلستان). که همت پارسایان و دولت و ملک را حمایت کند. (مجالس سعدی).
- حمایت گر، حمایت کننده. حامی. (از آنندراج). نگاهبان. نگهبان. (آنندراج). حارس.حافظ. (ناظم الاطباء): و تن همچون حصار و طبیب همچون حمایت گری مر این حصار را. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).
چونکه نسیم توحمایت گر است
شعله ٔ بستان ارم خوشتر است.
میرداماد در مطلع الانوار (از آنندراج).
- || معاون. معین. دستگیر. (ناظم الاطباء). رجوع به حمایه شود.
بی طرفداری
بی طرفداری. [طَ رَ ری] (حامص مرکب) بی جانبداری و عدم تعصب. (ناظم الاطباء).
مترادف و متضاد زبان فارسی
پشتیبانی، جانبداری، حفاظت، حفظ، دفاع، طرفداری، مدد، مظاهرت، نگهبانی، هواخواهی، هواداری، یاری
طرفداری، طرفداری
پشتیبانی، جانبداری، حمایت، طرفگیری، هواخواهی، هواداری،
(متضاد) مخالفت
فرهنگ فارسی هوشیار
پشتیبانی، مرز داری، جاداری عمل و شغل طرفدار.
فارسی به عربی
احسان، التصاق، محسوبیه، ولاء
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
969